کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


استغاثه سیّدالشهداء علیه السلام در صبح عاشورا و ندامت و توبه حرّ

درباره : اصحاب سیدالشهدا علیه السلام
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۸۰

قبل از شروع مبارزات[1] امام علیه‌السلام با صدايي رسا فرياد ‌زدند: أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ! آيا فرياد رسي نيست كه برای خدا ما را ياري كند؟ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه! آيا مدافعی نيست كه از حرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دفاع كند![2]

ندامت و توبۀ حُرِّ بْنِ يَزِيدَ ريَاحِي پس از استغاثۀ امام علیه‌السلام

با اين ندا، لرزه‌اي به جان حُرِّ بْنِ يَزِيدَ ريَاحِي افتاد و از خواب غفلت بيدار شد و به سمت عُمَرِبْنِ سَعد رفت و گفت: آيا تو واقعاً مي‌خواهي با اين مرد بجنگي؟ اِبْنِ سَعد گفت: آري به خدا قسم؛ جنگي خواهم كرد كه كمترين چيز آن جدا شدن سرها از پيكر و دست‌ها از بدن باشد!


حُرّ از عمربن سعد جدا شد و به سمت سربازان خودش رفت، در حالي كه بدنش مي‌لرزيد و قصد حركت به سمت امام علیه‌السلام را داشت[3] كه در اين هنگام  ْمُهَاجِر بْنِ أَوْس به حرّ گفت: كار تو مرا به شك انداخت؛ اگر از من در مورد شجاع‌ترين مرد كوفه سؤال كنند، كسي جُز تو را نام نمي برم؛ چرا مي‌لرزي؟ چه كار مي‌خواهي بكني؟ حُرّ پاسخ داد به خدا قسم! خودم را بين دو راهي بهشت و جهنّم مي‌بينم؛ به خدا سوگند! جُز بهشت را انتخاب نمي‌كنم، هر چند در اين راه تكّه‌تكّه شوم. آن گاه سوار اسبش شد، در حالي كه دست‌هايش را بر سر گذاشته بود به گزارشی همراه پسرش علي و به گزارش دیگر، همراه غلامش به سمت ياران امام رفت و اين گونه مي‌گفت:[4] خدايا ! به سوي تو باز مي‌گردم؛ توبه مرا قبول كن، زيرا دل اولياي تو و فرزند دختر پيامبرت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را لرزاندم.

حُرّ خدمت امام علیه‌السلام رسيد و عرض کرد: فدايتان شوم! من همان كسي هستم كه همراه شما آمدم و كار را بر شما سخت گرفتم. به خدا قسم! نمي دانستم اين مردم كار را به اينجا مي‌رسانند؛ من اكنون به درگاه الهي توبه مي‌كنم! آيا راهي براي توبه من هست؟ توبه‌ام قبول مي‌شود؟ امام علیه‌السلام فرمودند: نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ فَانْزِل؛ بله خداوند توبه تو را مي‌پذيرد؛ از اسب پایین بیا و استراحت كن. حُرّ عرض کرد: اگر اجازه بدهيد سواره باشم بهتر از اين است كه پياده شوم تا در راه شما بجنگم و پايان كار من و پياده شدنم با شهادت در راه شما باشد. به گزارشی دیگر گفت: من اوّل كسي بودم كه راه را بر شما بستم، پس اجازه بدهيد نخستین كسي باشم كه در راه شما كشته مي‌شوم.[5]

حُرّ پس از پیوستن به امام علیه‌السلام عرض کرد: وقتی از کوفه حرکت می‌کردم صدایی از پشت سرم شنیدم که می‌گفت ای حُرّ شاد باش که به سوی خیر می‌روی؛ برگشتم امّا کسی را ندیدم. با خودم گفتم تو را به جنگ حسین علیه‌السلام پسر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرستند؛ انتظار خیر داری؛ امّا همواره در فکرم بود که به شما ملحق شوم. سیّدالشهدا علیه‌السلام فرمودند اکنون به خیر رسیدی.[6]

این آزادمرد آزاد شده به دست سیّدالشهدا علیه‌السلام، از حضرت اذن ميدان گرفت. قبل از مبارزه‌اش جلوی لشکر عمربن سعد ایستاد و ضمن نصیحت آن‌ها و یادآوری جایگاه اباعبدالله، سعی کرد آن‌ها را از جنگ با امام علیه‌السلام باز دارد؛ امّا سخن برحقِّ حُرّ هم در دل سنگین و پر از مال حرام دشمنان اثر نکرد. دوباره خدمت امام برگشت[7]و سپس راهي ميدان شد و بعد از جنگ نماياني، شمار زيادي از دشمنان را به درك فرستاد. حُرّ به همراه زُهَيْرِ بْنِ قَيْن به دشمن حمله كردند و هر گاه هر كدام گرفتار مي‌شدند، ديگري او را ياري مي‌كرد.[8] عُمَرِبْنِ سَعد به حُصَينُ بْنِ تَميم دستور داد با ۵۰۰ سوار آن‌ها را تير باران كردند، اسب حُرّ را پی کردند و حُرّ از اسب به زمين افتاد؛[9]باز هم بی‌اسب و پياده مي‌جنگيد، تا اينكه گروهی او را محاصره كردند و به درجه رفيع شهادت رسيد. هنوز جان در تن داشت و خون تنش جاري بود كه امام علیه‌السلام به بالينش آمدند.[10] [نمي دانم شايد باورش نمي‌شد كه سیّدالشهدا به بالینش بيايد؛ آخر او اوّل بار راه را بر امام علیه‌السلام بسته بود!] امام علیه‌السلام سرش را به دامن گرفتند و گرد و غبار از صورتش پاك كردند و فرمودند: أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ [11]. اي حُرّ تو آزاد مردي، همچنان كه مادرت تو را حُرّ ناميد كه در دنيا و آخرت آزاد باشي.[12]

 


[1]. در مقتل مقرّم این ندا بعد از شهادت حُرّ ذکر شده است.

[2]. الفتوح ۵/۱۰۱؛ کَشف الغُمَّة ۲/۲۳۱؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۱۲؛ مَطالِبُ السَّئووُل ۲۶۴؛ مُثیرُالأحْزان۲۱۴؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۷۹؛ اللهوف ۹۰؛ فُصُولُ المُهِمَّۀ ۲/۸۲۳؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲؛ منتهی الآمال۴۱۳؛ نفس المهموم ۲۲۵؛ کبریت احمر ۱۴۱؛ قمقام ۴۰۴؛ مقتل مقرّم ۱۹۸؛ ناسخ التّواریخ ۴۲۱؛ وقایع الأیام ۳۴۷؛ مهیج الأحزان ۲۹۸؛ دمعة الساکبه ۳۷۰؛ مقتل جامع ۱/۷۵۸.

[3]. طبق گزارش بعضي از كتب مقاتل مثل لهوف، مَقْتَل خوارزمی، مُثیرُالاَحزان و الکامل فی‌التاریخ بازگشت حُرّ به سوي امام بعد از حمله اوّل بوده؛ ولي در بعضي ديگر همچون اعلام الوری، ارشاد، بحارالأنوار و نفس المهموم قبل از حمله اوّل ذكر شده است.

[4]. این سخنان حُرّ با خداوند در تاریخ الامم والملوک، مَقْتَل خوارزمی، کامل بهائی و ارشاد نیامده است. همچنین همراه بودن پسر یا غلامش با حُر در بعضی از مقاتل همچون تاریخ الامم والملوک، کامل بهائی، الکامل فی‌التاریخ  وکتبی که از این دو کتاب گزارش کرده‌اند نیامده است.

[5]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۲۷؛ أمالی صدوق۳۰/۱۵۹؛ الارشاد ۲/۱۴۶؛ اللهوف ۹۱؛ مُثیرُالأحْزان ۲۱۶؛ روضة الواعظین ۳۰۵؛ مَقْتَل خوارزمی۲/۱۲؛ الکامل فی‌التاریخ۱۱/۱۷۲؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲/۷۷ ؛ إعْلام الوَری۳۴۰؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۷۹؛ قمقام ۴۰۱؛   کـامل بهائی ۶۲۷؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۰؛ جلاءالعیون ۵۵۹ ؛ منتهی الآمال ۴۱۴؛ نفس المهموم ۲۲۶؛ مقتل امام حسین ۱۳۴؛      مقتل مقرّم ۱۹۲؛ ناسخ التّواریخ ۴۲۱؛ وقایع الأیام ۳۴۷؛ مهیج الأحزان ۲۹۸؛ دمعة الساکبه ۳۷۰؛ مقتل جامع ۷۵۹. توضیحات: در أمالی صدوق ، تَجارِبُ الاُمَم  و روضة الواعظین فقط اشاره به برگشت به سوی امام، مناجاتش با خدا و سخنش با امام شده است. در الکامل فی‌التاریخ و کـامل بهائی هم کمی مختصرتر آمده است.

[6]. مُثیرُالأحْزان ۲۱۹؛ بحارالأنوار۴۵/۱۵؛ مقتل امام حسین ۱۳۶؛ مقتل مقرّم ۱۹۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۲۵؛ منتخب التّواریخ ۲۳۸؛ مهیج الأحزان ۲۹۹؛ دمعة الساکبه ۳۷۲؛ وقایع الأیام ۳۴۹؛  نفس المهموم ۲۲۸؛ مقتل جامع ۱/۷۶۱. توضیحات: در بعضی از کتب همچون صفحات ۵۴۲ جلاءالعیون؛۳۱/۱۵۴ أمالی صدوق و۳۵۰ قمقام  این روایت در هنگام رویارویی امام با حُرّ و با اندکی اختلاف در جملات آمده است. 

[7]. موضوع صحبت حُرّ با لشکریان عُمَرِبنِ سَعد و برگشتش در کتب  لهوف، الفتوح، أمالی صدوق، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، روضة الواعظین، اعلام الوری و مهیج الأحزان نیامده است. ضمناً در کتب تاریخ طبری(۵/۴۴۵) و مقتل جامع (۱/۷۶۳) آمده است که یزید بن زیاد با سخنان حر متنبه شد واز لشکر عمربن سعد به لشکر امام پیوست و در رکاب امام به شهادت رسید.

[8]. موضوع همراهی زُهَیْرِ بْنِ قَیْن و کمک به یکدیگر فقط درنفس المهموم و قمقام آمده است.

[9]. موضوع  تیرباران کردن حر و زهیر در تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مَقْتَل خوارزمی و مقتل جامع نیامده است.

[10]. در الفتوح، بحارالأنوار، قمقام، جلاءالعیون، وقایع الأیام، ناسخ التّواریخ، مقتل مقرّم ، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مَقْتَل خوارزمی و لهوف آمده است که؛ اصحاب، بدن نیمه جانش را به نزد امام بردند.

[11] . سخن امام در مورد حُرّ در کتب ارشاد، الکامل فی‌التاریخ و اعلام الوری نیامده است.

[12]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۲۸ و۴۴۱؛ أمالی صدوق۳۰/۱۶۰؛ الفتوح ۵/۱۰۲؛ الارشاد۲/۱۴۹ و ۱۵۵؛ روضة الواعظین ۳۰۷؛ الکامل فی‌التاریخ ۱۱/۱۷۲ و۱۸۱؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۱۳؛ مُثیرُالأحْزان ۲۱۸؛ إعْلام الوَری ۳۴۴؛  اللهوف ۹۲؛ جلاءالعیـون۵۶۰ ؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۸۱؛ بحارالأنوار۴۵/۱۴؛ منتهی الآمال ۴۲۲؛ نفـس المهموم۲۴۱؛ مقتل امـام حسین ۱۳۶؛ مقتل مقرّم ۲۰۷؛ ناسخ التّواریخ ۴۲۷؛ قمقام ۴۰۸ و ۴۱۳؛ مهیج الأحزان ۳۰۰؛ دمعة الساکبه ۳۷۵؛ وقایع الأیام ۳۵۱؛ مقتل جامع ۱/۷۶۲ و۷۸۴. توضیحات: بعضی از مقاتل مطالب پیوستن، جنگ و شهادت حُرّ را یکجا نیاورده‌اند بلکه با فاصله زمانی بوده است. ضمناً این گزارش در اعلام الوری کاملاً به اختصار آمده است. در أمالی صدوق و روضة الواعظین نیز فقط اشاره به شهادت حُرّ و سخن امام  شده است.